p!nk love

vaaaagheeie

حتما بخونید...ارزش یکبار خوندن داره.

روزی پسری می خواست انشا بنویسه از پدرش می پرسه:پدر جان لطفا به من بگید سیاست یعنی چه؟
پدرش فکر می کنه ومیگه :بهترین کار این که من برای تو یه مثال از خانواده خودمون بزنم که تو متوجه سیاست بشی...من حکومت هستم و همه چیز در خونه من تعیین می کنم.مامانت جامعه است چون کارها یخونه اون انجام میده.کلفتمون ملت فقیر و پابرهنه است چون از صبح تا شب کار می کنه...تو روشن فکری چون داری درس می خونی و برادر کوچیکت که دو سالشهنسل آینده است.امیدوارم متوجه شده باشی که منظور من چیه و فردا در مورد این موضوع بیشتر فکر کنی...پسر نصف شب با صدای برادر کوچیکش از خواب بیدار میشه و میره به اتاق برادرش ومیبینه که خودش خراب کرده و داره تو خرابیش دست و پا میزنه.

میره به اتاق پدر ومادرش ومیبینه پدرش نیست و مادرش در خواب اما هرچی صداش میکنه نمیتونه بیدارش کنه

میره به اتاق کلفتشون که اون بیدار کنه اما میبینه پدرش.....

میره می خوابه.فردا پدرش ازش میپرسه پسرم فهمیدی سیاست چیه؟؟؟

پسر میگه بله پدر..سیاست یعنی اینکه حکومت ترتیب ملت فقیر و پابرهنه میده در حالی که جامعه به خواب عمیقی فرو رفته و روشن فکر با همه تلاشش نمیتونه بیدارش کنه و نسل آینده هم داره تو کثافت خودش دست و پا میزنه 

+ نوشته شده در دو شنبه 27 آبان 1392برچسب:, ساعت 19:44 توسط asal


دلتنگی هایم را چگونه بگویم وقتی قلم نیز دلتنگی هایم را نمی نویسد...!
تا جایی که خورشید به راهش ادامه دهد ،من هم ادامه خواهم داد و تو را فراموش نخواهم کرد تا وقتی که دریا ساحل را فراموش نکرده...
کاش می دانستی در دل شیشه ای من چه می گذرد ؟؟؟
کاش می دانستی غروب های زندگیم دیگر طلوعی ندارد...کاش نسیم غروب درد دل مرا به تو بگوید...قلم در دستانم به سختی می نویسد..و دیگر نمی نویسد
او هم نمی تواند دوری را تحمل کند... دلتنگت هستم...
دلتنگت هستم... و این خط غریب...
و این خط غریب... و این چشمان خسته...
و این چشمان خسته... واین دست های منتظر...
واین دست های منتظر... عجیب بی قراری می کند...
دردها و اشک هایم را از تو پنهان می کنم ، خنده هایم را به تو هدیه می دهم و شادی هایم را با تو قسمت می کنم .عجیب دلتنگت هستم و می دانم که اگر لبخند بر لب های تو بدرخشد...
قدم هایم پرواز می آموزد... ودلتنگ تر می شویم...
ودلتنگ تر می شویم... از این انظار فرسوده کننده
که گریزی ندارد...!!!! 

+ نوشته شده در جمعه 3 آبان 1392برچسب:, ساعت 21:0 توسط asal