p!nk love

دلتنگی هایم را چگونه بگویم وقتی قلم نیز دلتنگی هایم را نمی نویسد...!
تا جایی که خورشید به راهش ادامه دهد ،من هم ادامه خواهم داد و تو را فراموش نخواهم کرد تا وقتی که دریا ساحل را فراموش نکرده...
کاش می دانستی در دل شیشه ای من چه می گذرد ؟؟؟
کاش می دانستی غروب های زندگیم دیگر طلوعی ندارد...کاش نسیم غروب درد دل مرا به تو بگوید...قلم در دستانم به سختی می نویسد..و دیگر نمی نویسد
او هم نمی تواند دوری را تحمل کند... دلتنگت هستم...
دلتنگت هستم... و این خط غریب...
و این خط غریب... و این چشمان خسته...
و این چشمان خسته... واین دست های منتظر...
واین دست های منتظر... عجیب بی قراری می کند...
دردها و اشک هایم را از تو پنهان می کنم ، خنده هایم را به تو هدیه می دهم و شادی هایم را با تو قسمت می کنم .عجیب دلتنگت هستم و می دانم که اگر لبخند بر لب های تو بدرخشد...
قدم هایم پرواز می آموزد... ودلتنگ تر می شویم...
ودلتنگ تر می شویم... از این انظار فرسوده کننده
که گریزی ندارد...!!!! 



نظرات شما عزیزان:

Lisa
ساعت21:19---21 آبان 1392
هعی روزگار

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در جمعه 3 آبان 1392برچسب:, ساعت 21:0 توسط asal