غمگینم همانندِ بیگناهی که به لحظه ی اجرای حکم اعدامش نزدیک می شود…
::
::
خدایا دستت را از روی Space بردار…
بس نیست این همه فاصله؟
::
::
مرا بغـل کـن پیش از آنـکه خاک مـرا بغـل کنـد…
::
::
خسته شدم بس که زخم خوردم…
تو دیگر باور کن؛ سیرم!
::
::
تلخ ترین قسمت زندگی اونجاست که آدم به خودش میگه “چی فکر میکردیم و چی شد !”
::
::
بغض دارم … ولی نه ، بغضی داشتم که ترکید اما هر چقدر گونه هایم را لمس می کنم خبری از تر شدن نیست !
می خواهم چشم هایم را طلاق بدهم ؛ اجاقشان کـــور شده است …
::
::
بازنده منم که در را باز می گذارم شاید که بازگردی ؛ دزد هم که بیاید چیز مهمی برای بردن نمی یابد !
مهم من بودم که تو بردی …
::
::
آرزو هایم هوایی میشوند ، به باد میروند ، دود میشوند !
حس میکنم معتاد حسرت هایم شده ام …
::
::
شور می زند دلم با نت نگاهت !
::
::
روزهای تعطیل سخت تر می گذرد زیرا که میدانم وقت داری به من بیندیشی ولی نمی اندیشی …
::
::
هرکی یه مدل اشتباه میکنه ؛ یکی سرش به سنگ میخوره یکی دلش …
::
::
از بین تمام دردها ، سوختنِ بدون شعله دردناکترین است…
::
::
دردناکترین جای قصه اونجاییه که برات آرزوی خوشبختی بکنه …
::
::
من اینجا بی تو می سوزم و تو آنجا با او می سازی …
بین ما فقط یک حرف فاصله است !
::
::
گفتم چیزی بگو…
سکوت کرد و رفت و من همچنان گوش میکنم…
::
::
امروز معلم عشقم گفت دو خط موازی هیچوقت بهم نمیرسن مگر اینکه یکی از آنها خود را بشکند …
گفتم من که خودم را شکستم پس چرا به او نرسیدم…
لبخند تلخی زد و گفت شاید او هم به سوی خط دیگری شکسته شده باشد…
::
::
و عشق قیچی شد وقتی تو سنگ شدی و من کاغذی بی رنگ …
::
::
هنگامی که مُردم ، تکه یخی بر روی خاکم بگذارید هر روزه بعد از طلوع آفتاب تا با آب شدنش روی خاکم گمان کنم که کسی که من به یادش بودم به یادم گریه می کند …
::
::
اشک هایم را در صندوقچه چشمانم نگه میدارم تا در هنگام نبودنت منت باران را نکشم …
::
::
آدمها غم هایشان را پُک می زنند تا ریه هایشان زندگی را کم بیاورد و شرعی ترین خودکشی را تجربه کنند…
::
::
اشـک ها قطـره نیستنـد، بلکه کلماتى هستنـد که مى افتند فقط به خاطـر اینکه پیـدا نمی کنند کسى را که معنى کلمات را بفهمـد …
::
::
چقدر سخته همه رو خط بزنى تا به یه نفر برسى غافل از اینکه تو لیست اون اولین کسی باشی که خط خوردی !
::
::
انصاف نبود رفتنت با خودت باشد ، فراموش کردنت با من …
::
::
تمام غزل هایم را سرودم که خداحافظیت را نبینم؛ افسوس، بی خداحافظی رفتی !
::
::
هنوز دلخوشم به “خدا نگهدارت”
اگر نمی خواستی برگردی اصراری نبود که خدا مرا نگه دارد…
::
::
گفته باشم…
سیریش ترین موجود غیر زنده دنیا بغضه …
::
::
هرجا سخن از اعتماد است نام دل بینوای من میدرخشد …
::
::
تو سنگ تمام گذاشتی و من حتی با کلوخی سست می شکستم…
::
::
خدا تو را برای عاشقانه زیستن به من نداد ، برای شاعرانه زیستن ز من گرفت …
::
::
درد میکشد بغض ، وقتی اشک هم آرامَش نمیکند …
::
::
هیچ عینکی دوری تو را نزدیک نمی کند !
::
::
من رفتم اما رفتنم را تنها یک نفر دید : سایه ی سیاه پوشم …
::
::
خیالت راحـــــت …
شکسته ها نفرین هم بکننــد گیرا نیست؛ نفـــــرین ته دل می خواهد ؛ دل شکسته هم که دیگر ســر و تــه نــــدارد …
::
::
جنس بغض من آنقدر ها هم خوب نیست ؛ تا اسمت را میشنود طفلک میشکند !
::
::
من شاد و خندانم غیر از زمانی به نام همیشه …
::
::
تو زیر همه چیز زدی و من فقط زیر گریه …
::
::
نمایشگاه زده ام ، بیا و تماشا کن …
تمام روزهای نبودنت را آه کشیده ام و با حسرت قاب گرفته ام…
منبع: smskhor.ir
نظرات شما عزیزان: